Golnar
Bijan Bijani
7:22دستم به دامانت مرو آتش مزن بر جان من جانم به قربانت بيا امشب بمان مهمان من دستم به دامانت مرو آتش مزن بر جان من جانم به قربانت بيا امشب بمان مهمان من سر در گريبانم مرو مشتاق و حيرانم مرو يارا پريشانم مرو بر هم مزن سامان من يک روز میآيی که من دل کنده ام از جان و تن میجويیام از پيرهن کو يوسف کنعان من(۲) ای نازنين بی وفا دير آمدی حالا چرا ای نازنين بی وفا دير آمدی حالا چرا ديگر نمیيابی مرا جانا رها کن جان من(۲) ديروز و امروزم ببين حال شب و روزم ببين چون شعله میسوزم ببين کو ابر من باران من ديروز و امروزم ببين حال شب و روزم ببين چون شعله میسوزم ببين کو ابر من باران من(۲) باران من باران من