Tasnife Asemane Eshgh
Mohammadreza Shajarian
7:11به گرد دل، همی گردی، چه خواهی کرد، میدانم به گرد دل، همی گردی، چه خواهی کرد، میدانم چه خواهی کرد، دل را خون، رخ را زرد، میدانم يکی بازی، برآوردی، که رخت دل، همه بردی يکی بازی، برآوردی، که رخت دل، همه بردی چه خواهی بعد، از اين بازی، دگر آورد، میدانم به حق اشک گرم من، به حق آه سرد من به حق اشک گرم من، به حق آه سرد من که گرمم پرس، چون بينی، که گرم از سرد، میدانم مرا دل سوزد و سينه، تو را دامن، در اين فرق است مرا دل سوزد و سينه، تو را دامن، در اين فرق است که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد، میدانم به دل گويم، که چون مردان، صبوری کن، صبوری کن به دل گويم، که چون مردان، صبوری کن، صبوری کن دلم گويد، نه مَردم، نی زن، گر از غم ز زن تا مرد، میدانم، ز زن تا مرد، میدانم دلا چون گرد، برخيزی ز هر بادی دلا چون گرد، برخيزی ز هر بادی نمی گفتی، که از مَردی، برآوردن ز دريا گرد، میدانم برآوردن ز دريا گرد، میدانم، برآوردن ز دريا گرد، میدانم